مامانم
مانی جونم دیروز ظهر رفتیم خونهء مامانیم و شب هم همون جا موندیم و همون جا هم حمومت کردم اما تا صبح نخوابیدی و الان که اومدیم خونه با کلی کلنجار خوابت برد.
فردا ٢٦ سال از فوت مامانم (مامانی تو)میگذره و احتمالا دوباره بریم خونهء مامانی تا یه خیرات کمکش درست کنم.
به خاطر گرم بودن هوا نمیشه بریم بهشت زهرا.دلم میخواد برم سر مزارش و تو رو هم ببرم تا روحش خوشحال بشه و ببینه دختر کوچولوش که تو چند ماهگی تنهاش گذاشت مامان شده و از تنهایی در اومده.
بعدا میام و واست از فردا میگم
بووووووووووس
دوست دارم
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی