مانی جونمانی جون، تا این لحظه: 12 سال و 11 ماه و 21 روز سن داره

مسافرکوچولو'مانی جون'

خسته ام

1390/10/2 12:41
324 بازدید
اشتراک گذاری

مانی جونم این روزا خیلی خسته ام

خیلی زیاد

از سر و صداهایی که از بیرون میاد بیشتر از هر چیزی خسته ام

حتی از صدای نفس کشیدن آدمایی که بلند دم و بازدم میکنن خسته ام

تو با کوچیک ترین صدایی از خواب میپری و کم خوابیت یعنی بیقراری و اذیت کردن مامان و خستگی

صدای دزدگیر ماشین

میگم چی میشد کسی دزد نمیشد تا ماشین ها هم دزدگیر نداشتن تا تو با صداش از خواب بیدار شی

نمیدونم!!!!!!!!!

بی حوصله و کلافه ام

تو هستی

تو هستی تا مامان تنها نباشه و دلش بهت گرم باشه اما.....

اما ما آدما یه جاهایی تو دلمون داریم که همیشه خالیه

نه ناراحت نشو واسه کس دیگه ای خالی نیست

واسه غصه هامون خالیه

واسه الکی دلگیر شدن

بی خودی ناراحت بودن

یه چیزی میگم ناراحت نشی ها پسرم

فکر نکنی به خاطر توئه نه

یه حسی دارم که هیچ وقت نمیتونی درکش کنی چون هیچ وقت مادر نمیشی

اما اگه بهت بگم شاید سبک شم

وقتی داری شیر میخوری یه حس بدی میاد تو دلم

نه به خاطر اینکه تو شیر میخوری و نه به خاطر اینکه نمیخوام بهت شیر بدم نه اصلا

فکر نکنم افسردگی بعد زایمان باشه

چون قبلا هم تو یه شرایطی حتی وسط یه جشن هم اینجوری میشدم

احساس پر بودن و دلشوره و تنهایی و هر حس بد دیگه ای رو که با هم قاطی کنی میشه این حس

شاید وقتی هوا ابری باشه

دلت واسه کسی تنگ شده باشه

و تنها هم باشی

یه کوچولو بتونی این حس رو درک کنی

نمیگم خدا نکنه چون هر آدم نرمالی تو این شرایط قرار میگیره

خیلی ناراحت میشم

کاش میشد باهاش مقابله کرد

اما من حریف این حس نیستم

خوبه که هستی

خوبه که تنها نیستم

اما این روزا با هر چیزی زود ناراحت میشم

و با یه حرکت تو میخندم

همین که تو رو دارم یه دنیا ارزش داره

سعی کن همیشه پیشم باشی

خیلی دوست دارم پسر جونم

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (7)

مامان ارش و ارین
2 دی 90 20:23
سلام خانومی دشمنات خسته باشن مراقب خودت باش مانی جون رو ببوس
سعیده مامان آرتین (شازده کوچولو)
2 دی 90 21:52
خسته و ناراحت نباشی عزیزم.
Marzieh
3 دی 90 14:17
فکر کنم میفهمم چی میگی مخصوصا اون حس نا خوشایند حتی تو یه جشن. گلم من دارم کم کم برای نیکان مینویسم ولی هنوز عکس نذاشتم pesaramnikan.blogfa.com
نارینه
4 دی 90 0:32
چقدر این حس برای من آشناست ... ولی من دلیلش رو پیداکردم ... روزها و ساعتهایی که به دیگران بیشتر از خودم فکر میکنم این حس بهم دست میده ... میخوام یاد بگیرم که خودم رو دوست داشته باشم ... یه کم برای خودم وقت بذارم ... شاید درست بشم !!
مامان گیسو
4 دی 90 2:54
سلام عزیز دلم نمی دونم چی بگم امیدوارم هر چه زودتر از این حال و هوا بیرون بیای گلم نمی خوام نصیحت کنم چون خودمم از اینکار بیزارم فقط می تونم بگم با تمام وجودم درکت می کنم
مامان ماني
8 دی 90 11:05
چرا عزيزم ..... زندگي خيلي سخته .... مخصوصاً اگه ..... دلم واسه ماني تنگ شده سه روزه كه سر كارم ديروز ماني حالش بد شد منم رفتم خونه خيلي خيلي نگرانشم .... خوش به حالت ماني جون پيشته ..... موفق و تندرست باشي و همه غم ها از دور باشن عزيزم .... ماني جونم رو ببوس .....
مامان ماهان
9 دی 90 15:45
دوست جونم مراقب خودت باش بووووووووووووووووووووس