مانی جونمانی جون، تا این لحظه: 12 سال و 11 ماه و 13 روز سن داره

مسافرکوچولو'مانی جون'

دلمون و دلشون تنگ شده بود

1390/10/19 21:18
304 بازدید
اشتراک گذاری

مانی جونم امروز صبح دایی نادرم زنگ زد

فکرشو بکن دایی نادر

میدونی چرا آخه دایی زیاد تو اینجور چیزا نیست

شایدم هست و هنوز موقعیتش پیش نیومده بود که ........

آخه ده روز بود که خونهء مامانیم نرفته بودیم چون تو هر جا که میریم دو ساعت بیشتر دووم نمیاری و نق میزنی

دایی زنگ زدو گفت چرا نمیاین اینوراااااااا

منم گفتم امروز میام

صبح یخچال ساز اومد چون دوباره یخچالمون هنگ کرده

بعد رفتیم

از در جلو رفتیم آخه خونه مامانی دو تا در داره

اینو گفتم شاید تا تو بزرگ شی دیگه این خونه نباشه

یعنی حتما نیست چون دارن میفروشنش

آخی دلم تنگ میشه واسه خونهء تمام عمرم تا اینجا

بگذریم

دایی دم در بود آخه مهبد رفته بود بستنی بخره

و گفت اول بیایین پایین

آخه عمه فرنگیس(عمهءمامانم)از بلژیک و عمو فرهاد(عموی مامانم) هم از اصفهان اومده بودن اول رفتیم پایین و تو شدی نقل مجلس

همه دور تو جمع شدن

بعدشم رفتیم بالا خونهءمامانی

تا عصر اونجا بودیم

مامانی هم خیلی دلش واسمون تنگ شده بود

ما هم دلمون واسشون نتگ شده بود

تو هم آبرو داری کردی و با اینکه اصلا نخوابیدی پسر خوبی بودی

ساعت ٢٠ بابات اومد دنبالمون

شاممون رو هم با خودمون آوردیم

الان هم مثه جوجه کوچولوها خوابیدی

قربونت برم نمیدونم چرا دهنت یعنی جایی که قراره دندون نیش در بیاد آفت زده

مگه میشه؟؟؟؟؟؟؟؟// اول نیش در بیارییییییییییی!!!!!!!!!!!!!!

نگاش که میکنم انگار جیگرمو دارن تیکه میکنن

نمیدونم چه کار کنم

به مامانیت و عمه آمنه ات هم زنگ زدم و یه جوابایی گرفتم اما باید تا فردا صبر کنم

خدا کنه چیز مهمی نباشه گلم

دوست دارم

این روزا خل بازی های مامانت شروع شده و داره دیوونه میشه

یه چیز میگم نخندی ها

نگران  بسته شدن تنگهءهرمزم میگم نکنه جنگ شه و من بمیرم و مانی بی مادر شه و.............

از این جور مزخرفات

ولش کن مامان دیگه

همیشه میخواد نگران باشه

عاشقتم

 

پ.ن:دوستای گلم که سر میزنید

کامنت هاتون میاد و من هم میخونم اما تایید نمیکنم تا ای دی اس المون وصل شه و بتونم بیام بهتون سر بزنم و جبران مهربونیتونو بکنم

بعد حتما تایید میکنم. پس اگه دیدید که کامنتاتون نیست نگران نیومدنشون نباشین

ممنون

بووووووووووووس

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (4)

مامان آرمان
19 دی 90 21:31
مامانی گل مانی نگرانیات عادیه چون منم برای هر اتفاقی نگران آرمانم می شم ولی وقتی توکل میکنم به خدا خیالم راحت می شه و میگم خدا همه نی نی ها رو دوست داره. ایشالا مانی گل هم همیشه سالم و شاد کنار مامان و باباش زندگی کنه
سارا
19 دی 90 21:44
سلام عزیزم خوبی؟با یه مطلب جدید آپم و منتظر حضورت نظر یادت نره دوسی
نارینه
20 دی 90 20:27
بازگشت باشکوهتون مبارک !! ای دی اس ال هم مبارک ... دیدن اقوام هم مبارک کلا" مبارک
مامان نیایش
20 دی 90 20:27
عزیزم ان شا الله همیشه شاد باشید و مشکل اینترنت هم حل شه زودتر