8 ماهگی
مانی جون مامان امروز ٨ ماهه شد
چه زود گذشت
پسر کوچولوی ٢٤٠٠ گرمی من که تا ده روزگیش هیچ کس صداشو نشنیده بود الان همچین داد میزنه که من و باباش کلی میخندیم
کلی کار یاد گرفته
الکی سرفه میکنه و ما رو دعوا میکنه
صداشو کلفت میکنه
تو خواب میشینه
مامانشو نیشگون می گیره و موهاشو میکشه
موهای دست پای باباشو اونقد محکم میکشه که باباش مجبوره با لباس خودشو بپوشونه
الان دیگه وقتی از یه چیزی دردش بگیره میگه آخ
میدونه چای داغه اما نمیدونه دایی چاقه
هههههههه
تو آیینه و شیشه که خودشو میبینه کلی حال میکنه و با خودش بازی میکنه
عاشق چیزاییه که بهش ربطی ندارن مثه گوشی تلفن،کنترل تلویزیون،دوربین عکاسی و........
اگه چیزی رو بخواد و بهش ندیم گریه میکنه و این اصلا برامون مهم نیست چون تربیتش از خودش مهم تره
و کلی چیزای دیگه که یادم نمیاد
قربونت برم پسر کوچولو
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی