چشم خوردی
مانی جونم دیشب بردیمت دکتر
متخصص که اون ساعت نبود و پزشک عمومی دیدت
معاینه ات کرد تو هم خیلی آروم تو بغل من بودی
من کلی سوال پرسیدم و دکتر هم جواب داد بعد گفت چه بچهء آرومی اصلا اعتراض نمیکنه و بعد رو کرد به بابات و گفت به خودت رفته
شربت دیفن داد و یه قطره واسه چشمت
آخر شب که شربتو بهت دادم کلی بالا آوردی و اونم بد جور
بابات کلی ترسید و رفت تو اتاقو یه دعوای مفصل هم بینمون سر گرفت
مامانیت اومد پایین و نصیحتمون کرد
به هر حال ما ترسیده بودیم و نمیدونستیم چه کار کنیم واسه همین دعوا کردیم
شب تا صبح هم تب داشتی اما هیچ علائمی از بیماری نداری
کاشف به عمل اومد که چش خوردی
الهی همیشه سلامت باشی
دوست داریم
تو دنیای ما هستی
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی