.......
احساسای غریب
......
با توجه به اینکه این روزا حس نوشتنم نمی آید چندی پیش که مشغول نت گردی بودم با بیسکوییت های رویال آیسینگ روبه رو شدیم و پسرک مدل باب اسفنجیش را سفارش داد اینم ما بودیم که با امکانات کم قبول کردیم درست کنیم فعلا عکس همین مدلش را سیو داریم نخندید جون هر کی دوست دارید امکانات نداشتیم و مژه هایش را هم پسرمان کنده ادامه مطلب توضیح نوشت:داشتیم میذاشتیم تو فر که یه برف شدید شروع شد و تمام فکر و ذهنم این بود که فردا کجا قرار برف بازی کنیم هوا سرد شد و فشار گاز هم کم انگار همه شعله های بخاریشونو زیاد کردن شعله فر رو روی کم گذاشتم بعد از پنج دقیقه بیرون رو نگاه کردم دیدم خبری از برف نیست نگاهی به بیسکوییت ها انداختم که یهو...
تو هم!!!!
پسرم هیچ وقت کسی رو از ظاهرش قضاوت نکن تو این دنیا هیچ چی اونجوری که میبینی نیست ...
زمستان است
زمستان است هوا ناجوانمردانه سرد نیست برف نمی آید انگار زمستان نیست اینجوری نخونید این شعر نو نیست بچگیامون برف میومد برف آآآآآآ مگه زمستون پارچ یا بطری آب تو یخچال کسی پیدا میشد تابستون یه مدل بستنی بیشتر گیر نمیومد اما حالا پسرم قربونت برم کدومو میخوای زود انتخاب کن الان آب میشن هااا هنوزم زمستان است چه بچگی داشتیم ما چه بچگی دارید شما هم برای خودمون خوشحالم هم برای شما ...