مانی جونمانی جون، تا این لحظه: 12 سال و 11 ماه و 14 روز سن داره

مسافرکوچولو'مانی جون'

صد روز دلهره

1390/4/7 12:50
291 بازدید
اشتراک گذاری

مانی جونم این موضوع مربوط به قبل از تولدته که امروز واست میگم:

تقریبا صد روز قبل از تولدت رفتم خونهءمامانیم. خونه نبود و شادی گفت که با دختر داییش که یه خانم خیلی پیری بود رفته دکتر.

منتظر برگشتن مامانیم موندم.وقتی اومد با اون خانم هم سلام و رو بوسی کردم و رفتم تو اتاق که مامانیم اومدو بهم گفت که دختر داییش سرطان داشته و عمل کرده و از خوزستان اومده اینجا واسه رادیو تراپی.

مامانیم گفت که میره زیر اشعه تا اینو گفت کپ کردم و گفتم چرا زود تر نگفتی که من نرم نزدیکش مامانیم گفت حواسم نبودو البته دکتر هم نگفت که به زن باردار نزدیک نشه.

زنگ زدم ١١٥ و پرسیدم که اونا هم گفتن که خطرناکه و نباید نزدیک بشی.

داشتم دق میکردم زنگ زدم به دکتر خودم اما گوشیشو بر نمیداشت به هر آشنا و فامیلی که میدونستم زنگ زدم و هر کدوم یه چیزی میگفت حالا خوب بود که پزشک و ماما و پرستار بودن.

عصر زنگ زدم به مطب دکترم و گفت که نه اصلا خطری نداره اما من بازم نگران بودم و وقتی نگرانیمو دید گفت زنگ میزنم پزشکی هسته ای و میپرسم و نیم ساعت بعد خبرشو میدم.

نیم ساعت بعد هم همون حرفو زد و گفت که گفتن اصلا خطری نداره.

تا چند روز ذهنم درگیر بود نه شب خواب داشتم و نه روز غذا میخوردم آخرش زنگ زدم به همون مرکز رادیو تراپی و اونا هم همینو گفتن که خطر نداره اما من که خل بازیم گل کرده بود بازم آروم نمیشدم.

دختر دایی مامانیم باید ٤٠ جلسه رادیو تراپی میشد و تا اواسط فروردین خونهء مامانیم بود و من هر دفعه که میرفتم اونجا تو دلم نگران بودم.

آخه من تو دوران بارداری دارو هایی هم که دکتر میداد رو به خاطر بد حالیم نمیخوردم.

تمام اینا باعث نگرانی هام میشد.

تا زمان تولدت این دلواپسی با من بود و فقط خدا میدونه که من چه حرصی میخوردم و به هیچ کس نمیگفتم.

الان روزی هزار بار خدا رو شکر میکنم که سالمی.

دوست دارم نازنینم

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (10)

Marzieh
7 تیر 90 14:46
mifahmam chi migi golam shayad ta chand mah pish nemifahmidam vali alan darket mikonam,....................
عمه ی امیرحسین
7 تیر 90 18:05
مبارک باشه تولد این کوچولوی نازنین . ایشالا هر چه زودتر بزرگ بشی
مامان فرشته
7 تیر 90 18:46
الهی قربونت برم خوش به حالت راحت شدی بوسسسسسس
خاله نی نی ناز
7 تیر 90 19:16
سلام میشه بازم از مانی جون عکس بذارید؟
سارا
8 تیر 90 13:30
سلام عزیزم خوبی؟پیشمون که نمیای لینکمونم که نمی کنی حداقل این یه بار بیا چون شاید این آخریش باشه و تنهام بزاری...
مامان سید ابوالفضل
8 تیر 90 16:25
خدا رو شکر عزیزم که نی نی سالمه و هیچ مشکلی نداره
نی نی توپولی
8 تیر 90 22:51
خاله جون اون روزا گذشته به فکر مانی جون باش...


نی نی توپولی چرا آدرس نمیدی سر بزنیم؟
نانی
8 تیر 90 23:31
مباررررررررررررررررررررررکه
مامان ماهان
9 تیر 90 15:32
الهی ....... مانی جونم ببین مامان چقدر به فکرت بوده و هست الهی همیشه با هم شاد باشین
نی نی توپولی
10 تیر 90 1:27
شما لطف دارید اینم آدرس وب1386mn.niniweblog.com مانی جونو ببوسسسسسسس اینم از طرف خاله