مانی جونمانی جون، تا این لحظه: 12 سال و 11 ماه و 15 روز سن داره

مسافرکوچولو'مانی جون'

دل درد مامان

1390/4/22 14:13
322 بازدید
اشتراک گذاری

مانی جونم دیروز غروب رفتیم بالا و وقتی خواستیم بیاییم پایین مامانیت گفت که شام گذاشته و بمونیم.

اومدم پایین تا تشک تعویض و مای بیبی واست ببرم که دیدم بابات هنوز خوابه(ساعت٢٢:١٥)بیدارش کردم اصلا متوجه نبود ما نشده بود.

مامانیت مرغ ترش درست کرده بود منم که خیلی دوست دارم.

عمه سمیرات یواشکی کلی رب انار ریخته بود توش و حسابی ترش شده بود.

بعد از شام احساس کردم معده ام داره درد میکنه.هر چی میگذشت بد تر میشد و دیگه طاقت نداشتم و اعلام درد کردم.

تا ساعت ١ بامداد بالا بودیم و بعد من و تو اومدیم خونه اما بابات داشت فیلم وفا ٢٠٠٢ رو میدید ویه ساعت بعد اومد.

به لیوان نبات داغ و یه قاشق از شربت گرایپ واتر تو خوردم تا حالم بهتر شد.

خیلی نگران بودم که حالم رو تو تاثیر نذاره و با شیر خوردن حالت بد نشه اما خدا رو شکر چیزیت نشد.

قربونت برم پسر فهمیدهء مامان که حالم رو درک کردی و تمام شب رو خوب خوابیدی و فقط شیر میخوردی و دوباره میخوابیدی.

عاشقتم عشق کوچولوی مامان

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (3)

مامان ماهان
22 تیر 90 15:19
ای جان.... الان بهتری عزیزم مواظب خودت باش بووووووووووس
sara
24 تیر 90 4:17
سلام دوست عزیز بهتون تبریک میگم وبلاگ خیلی زیبایی دارید، ازشما دعوت میکنم این مجموعه های آموزشی و لباسهای بچه گانه را ببینید در ضمن مجموعه های آموزشی خوب و مفیدی برای بزرگسالان هست که توش آموزش ورزشهای لاغر کننده و یوگا و ماساژ و آموزشهای مربوط به نگهداری از نوزاد و کلی چیز مفید دیگه هم هست http://www.ninicenter.com/ در ضمن خوشحال میشم که با هم تبادل لینک کنیم میتونید در قسمت تبادل لینک رایگان سایت من لینکتون را بذارید و لینک من را هم به اسم فروشگاه محصولات کودک در لیست دوستانتون اضافه کنید،ممنونم
مامان ماني
24 تیر 90 23:29
هميشه سالم تندرست باشي عزيزم .....