پوستمو کندی
مانی جونم وقتی پست قبلی رو گذاشتم رفتم تو اتاق دیدم بیداری
بهت ناهار دادم و چون خوب نخوردی سرت غر زدم
تو هم که دل نازوک
آی گریه کردی
چون بابات محافظ تختت رو برده که یکی دیگه ازش بزنه تا تو پسر کوچولوی شیطون از رو تختت نیوفتی بردمت رو تخت خودمون
کلی باهات بازی کردم
تو هم کلی خندیدی
یه دفعه پریدم رو تخت و تو از خنده غش کردی
(صداتو ضبط کردم)
کلی این کارو تکرار کردم
تو هم هر وقت زیاد میخندی سکسکت میگیره
به خاطر سکسکه دیگه بازیمونو تموم کردم
یه ربع بعد انگار که باز یادت افتاد و غر زدی که دوباره بپر بپر کنیم
آخه مامان جون تشک تخت داغون میشه
یه کم که بازی کردیم دیگه خسته شدم
نا نداشتم اما تو که ول کن نبودی
آی گریه کردی
داشتم دیوونه میشدم
شایدم شدم خبر ندارم
بعد کلی گریه کردن شیرتو خوردی و خوابیدی
خدا کنه خوب بخوابی آخه مامان حوصلهءمسخره بازیاتو نداره
ببخشید ها
اما وقتی کم میخوابی حسابی قاط میزنی
پوستمو کندی با گریه کردنت
اما تو پسر خوبی هستی
اینو من نمیگم همه میگن که تو خیلی آرومی
قربونت برم من