مانی جونمانی جون، تا این لحظه: 12 سال و 11 ماه و 17 روز سن داره

مسافرکوچولو'مانی جون'

خراب کاری

1389/12/25 21:15
295 بازدید
اشتراک گذاری
امروز وقت دکتر داشتم و باید حتما میرفتم وگر نه میموند واسه تعطیلات بعد از سال نو صبح زود تر بیدار شدم که یه دوش بگیرم که چرب و چیلی نرم (به خاطر روغن زدن به تنم) بعد هم صبحانه رو حاضر کردم و بابای مانی جون رو صدا کردم اما دلش نمیخواست بیدار شه منم چند بار صداش زدم و بعد اخمالو پاشد رفت بالامن هم تنها صبحانه خوردم از اونجایی که مامانی اینای مانی جون زود صبحانه میخورن فکر نمیکردم صبحانشون اماده باشه و بابای مانی جون اونجا صبحانه بخوره واسه همین کتری رو خاموش نکردم بابای مانی جون تا اومد پایین گفت سریع حاضر شو بریم من هم با عجله آماده شدم و فقط بخاری رو کم کردم دیگه حواسم به کتری نبود من رفتم پیش دکتر و بابای مانی جون هم رفت تعمیرگاه که ماشین رو نشون بده از اونجایی که کارش طول میکشید اومد دنبال من و گفت تو برو خونه ی مامانیت من کارم طول میکشه تا بعد ظهر بیرونم من هم رفتم با خیال راحت اما کتری لحظه به لحظه آبش کمتر میشد ساعت ۱۹:۳۰ اومدیم خونه رفتم تو آشپزخونه دیدم گاز روشنه کتری هم خالیه واز وسط دو نیم شده اما به لطف املاح بیش از حد آب از هم جدا نشده باید بگم که این مسئله هم تقصیر هدفمندی یارانه ها بود چون تا قبل از اون از چایی ساز استفاده میکردیم اما از اونجایی که هزینه ی برق با لامپ های کم مصرف ده برابر شده و نمیخواستیم با وسایل برقی بیست برابر بشه دست به دامن کتری شیشه ای جهیزیه شدیم همه ی دنیا پیشرفت میکنن وما پس رفت. فکر کنم تابستون بازار بستنی فروش ها و توری باف ها(برای توری زدن به در پنجره جهت باز گذاشتن و جلو گیری از ورود حشرات موذی) به دلیل استفاده نکردن از کولر حسابی داغ بشه.
پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)