مانی جونمانی جون، تا این لحظه: 12 سال و 11 ماه و 17 روز سن داره

مسافرکوچولو'مانی جون'

ماهی قرمز کوچولو

1389/12/26 17:24
280 بازدید
اشتراک گذاری
امروز بابای مانی جون رفت بیرون و من هم از فرصت استفاده کردم و شروع کردم به تمیز کاری یه کمی آب جوش هم ریختم تو سینی فر که راحت تر تمیز شه همون موقع بابای مانی جون اومد خونه و بر خلاف میل من دو تا ماهی قرمز واسه سفره ی هفت سین خریده بود من هم یه کمی غر زدم که اگه مردن من بازم گریه میکنم و بعد بابای مانی جون گفت بعد از سال نو میبرمشون بالا وگفت بندازشون تو تنگ و زود حاضر شو بریم خرید من هم گفتم من دست نمیزنم میترسم بیفتن بیرون از تنگ آخر خودش تنگ رو گذاشت کنار سینک ماهی ها رو انداخت توش اما یکی شون افتاد تو سینی فر و من داد میزدم آب جوشه و میخواستم گریه کنم و میگفتم عزیزم الهی بمیرم بابای مانی جون سریع با دستش برش داشت و با عصبانیت گفت آب جوش نیست الکی داد میزنی یخه یخه  کلی به جیغ جیغ کردن خودم خندیدم .
پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (2)

مامان غزل
27 اسفند 89 10:01
مامان ماهان
28 اسفند 89 9:44
الهی........