مهمون بازي
پسر كوچولوي مامان سلام
ببخش كه دير دير مينويسم آخه اين روزا هم حوصلهء كم تري دارم و هم وقت(سرمون به مهمون بازي گرمه)
اين مدته خيلي اخلاقت بد شده و تا بابا ميره سمت اتاق لباس بپوشه راه ميوفتي دنبالش و گريه ميكني و ميگي منو ببر
اول كه ميريد مغازه و هله هوله ميخريد و تا بابات ميخواد درو ببنده بازم گريه ميكني
باباتم از سر ناچاري به من ميگه حاضر شيد بريد خونهء مامانيت
تقريبا هر روز ميريم و اگه هم يه روز نريم روز بعد حتما ميريم
اونجا هم كه ديگه حسابي شيطنت ميكني
مامانيم هم كلي به من غر ميزنه كه واست وقت نميذارم
آب بازي ميكني و هي سر بالكني
واي موزاييك به اون داغي تو بدون كفش راه ميري ميدويي خونهء دايي كوروش درو باز ميكني و دوباره ميدويي خونهء ماماني منم همش دنبالتم و وقتي مياييم خونه جنازه ام
ما هم جلو پله رو با يه مبل فلزي ميبنديم كه از پله پايين نري گرچه اگه بخواي بري پايين همه منو مجبور ميكنن ببرمت
خونهء دايي نادر اينا هم كه حسابي شيطنت ميكني و همش سرت تو وسايل شاديه و همه چي رو بهم ميريزي
ديروز از اتاقش لاك برداشته بودي و همه جا زده بودي(موكت،جاروبرقي،تخت،صندلي،دست و پا و صورت خودت و....)كلي پد مصرف كردي تا همه جاتو تميز كنيم
بازم همه بهم ميگن بچه رو اذيت نكن
ميبيني تو رو خدا كي كيو اذيت ميكنه
جمعهء گذشته(21 تير)خونهءعمه آمنه ات واسه افطار دعوت بوديم
همه بودن
تو متين و امير مهدي هم كه حسابي آتيش سوزوندين
اتاق متين انگار زلزله اومده بود
البته تو اميرمهدي بيشتر با هم كنار ميايين چون اميرمهدي خيلي از تو بزرگ تره اما با متين كل كل زياد ميكنه
تو راه برگشت هم مامانيت اينا گفتن بريم علي بابا بستني بخوريم و تو هم ميگفتي: عليييي بابا
وقتي هم كه اومديم خونه گريه كردي كه بازم بريم بيرون و منو باباتو به جون هم انداختي
ديشب هم خونهء عمه سميه ات بوديم و اونجا كم تر شيطنت كردين
راستي چهارشنبه مامانيم و مهبد با سانا(دختر عموي مامانم كه واسه امير نامزد كرديم)اومده بودن اينجا تو هم كلي بازي كردي وبعد هم سر نهار با چاقو دستت رو بريدي
بميرم كه هيچي هم نگفتي
وقتي خودت خرابكاري كني چيزي نميگي
چند روز پيش داشتيم شام ميخورديم كه اصرار كردي بهت فلفل بديم
هر چي گفتيم تنده و ميسوزي بازم اصرار كردي(يه بار يه كوچولو سر زبونت زده بودم كه بدوني تندي چيه) باباتم گفت خب بده بهش "خودمم راضي بودم"
واي گاز زدي و سوختي آي كه نميدونستي چه كار كني تمام صورتت مچاله شده بود
حالا منو باباتم ميخنديديم بهت و يهو رفتم ماست اوردم و بهت ماست دادم
بعد دوباره فلفل برداشتي
اصلا كم نمياري كه
واي اين روزا خيلي كاراي خنده دار ميكني
چشماي برچسبي تابتو كنده بودي و زدي به چشماي خودت بعد داشتي ميومدي سمتم كه يهو ترسيدم كه چشات چي شده
ميز كوچيكه رو برميداري و روش سرسره بازي ميكني
از رو مبل ميپري پايين
در ويترين رو باز ميكني و ميري توش
دعوا و و گاهي كتك(به قول خودت رو دمبت)هم كار ساز نيست
كولر رو خاموش روشن ميكني(از رو دستهء مبل ميري بالا)
كنترل ر س ي و ر رو شكوندي عكسش هم موجود ميباشد بعدا ميذارم
نور مانيتور رو از زير صفحه كم كرده بودي همش فكر ميكردم مانيتور داره خراب ميشه بعد از دو هفته كه مچتو گرفتم ديدم داري موقع كار كردن من نورو كم و زياد ميكني
قربونت برم آي لاو يو(I Love You )رو ياد گرفتي"ميگي: آ لا لي يو"
و خيلي چيزاي ديگه كه الان يادم نمياد
دوست دارم فرشتهء نازم