مانی جونمانی جون، تا این لحظه: 12 سال و 11 ماه و 23 روز سن داره

مسافرکوچولو'مانی جون'

خوش خواب

1390/1/9 19:47
196 بازدید
اشتراک گذاری
وای از دست این مخابرات دارم دیوونه میشم از صبح ده بار پست جدید نوشتم و(( دیس کانکت)) شدم و همش پرید خیر سرش ((ای دی اس اله)) سرعتش هم به جای سرعت نور سرعت شتره امروز مهمون داشتیم اما بابای مانی جون خونه نبود. مامانیم و نگار و آتوسا اومدن تقریبا لیدیز پارتی بود اینم بگم که مرد مون مانی جون بود که هر از گاهی یه لگد به شکم مامانش میزد که اعلام حضور کنه قربونش برم که امروز منو باباشو سکته داد آخه از ۵ صبح تکون نمیخورد و داشتم میمردم از نگرانی اما به باباش چیزی نگفتم تاساعت ۸ صبح که بابای مانی جون گفت پاشو صبحانه بخوریم با عصبانیت گفتم من از ۵ صبح دارم وول میخورم اما بیدارت نکردم حالا تا پا شدی میگی صبحانه گفت چرا عصبانی میشی؟ نزدیک بود گریه کنم که گفتم نی نی تکون نمیخوره یهو چشاش گرد شد داشتیم به هم نگاه میکریم که احساس کردم مانی جونم وول خورد با خوشحالی گفتم تکون خورد.بابای مانی جون گفت پاشو یه چیزی بخور شاید گشنه بوده تکون نمیخورده اما فکر میکنم از گرم بودن تخت خواب بوده که گل پسرمون یادش رفت مامانش منتظر حرکت هاشه
پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (3)

زينب عشق مامان و بابا
9 فروردین 90 20:54
مامان فرشته
10 فروردین 90 0:44
سلام عزیزم تو رو خدا می بینی ما باید چقدر استرس تحمل کنیم منم همینجوری هستم تو خوبی بازم من که می شینم می زنم روی شکمم تا اگه حتی خوابه بیدار بشه هههههه خلم مگه نه ؟ از ای دی اس ال نگو که من می خوام خفشون کنم
خانه ای ساخته ام پر عشق
10 فروردین 90 4:44
سلام خدا حفظش کنه براتون دختر من وبلاگ داره اما این حرکت نی نی سایت خیلی جالبه