مامان مهندس میشود
مانی جونم اگه بدونی بابات چه بلایی سر من آورده از صبح تا الان که غروبه پای کامپیوترم.
صبح که پاشدم و خواستم وب گردی کنم دیدم که کانکت میشم اما نمیتونم هیچ سایتی رو باز کنم.
فهمیدم که کار باباته خواستم تل بزنم بهش بگم اما غرورم اجازه نداد.
عصری که اومد خونه گفتم این چه کاری بود که کردی اول زیر بار نرفت اما بعدش قبول کرد وگفت تو همش پای کامپیوتری و استراحت نمیکنی دائم میشینی منم یه کاری کردم که نتونی کار کنی.
خیلی عصبانی شدم گفتم درستش کن گفت نه. منم با کمال پر رویی گفتم خودم درستش میکنم.
بابات که کار اصلیش کامپیوتره و به قول خودش تو شیطنت های قبل از ازدواجمون کافی نت ها رو از پا در میورده گفت عمرا.
عمرا گفتن بابات همانا و قوی تر شدن ارادهءمن همان
بلاخره درستش کردم.البته بابات منو گمراه کرد وگرنه زود تر درست میشد آخه گفته بود که کد داده و کلی برنامه نوشته.اما مامانت به بابات پیروز شد.
راستی فردا سالگرد ازدواج منو وباباته وطبق معمول بابات خودشو مهمون من میکنه میگه به حساب تو شام بریم بیرون.میبینی عزیزم دنیا برعکس شده
البته بگم که از فردا بابات تو یه خرج اساسی میوفته البته اگه خودشو نزنه به اون راه
فردا سالگرد ازدواجمونه_یکم خرداد تولد مامانیته_سوم خرداد روز زن و مادر_و بعدشم*تولد تو گل مامان*
تا باشه از این خوشی ها