بی خوابی
امروز باید برای چکاب میرفتم آزمایش و سونو از دیشب با بابای مانی جون برنامه ریزی کردیم که چه کار کنیم سر ساعت ۸ وقت سونو بگیریم آخه خانم دکتر بهترین سونوگراف کرج هستن و من فقط ایشونو قبول دارم اما خیلی سخت وقت میده و وقت قبلی هم نمیده اونقدر استرس داشتیم که صبح ساعت ۵ ناخودآگاه بیدار شدیم و هر کار کردیم نتونستیم بخوابیم بابای مانی جون گفت صبحانه بخوریم اما من باید واسه آزمایش میرفتم ونباید صبحانه میخوردم اما بابای مانی جون خورد وطبق عادت همیشگی بعد از خوردن غذا خواب میچسبه!!!!!!!!! هر قدر تلاش کردم بیدار نگهش دارم نشد پرید تو تخت که تخت بخوابه اما از شانس من تا چشمش گرم شد تلفنش زنگ خورد و چرتش پاره شد خلاصه ساعت ۷ رفتیم آزمایشگ...
نویسنده :
مامان ماني جون
21:31