آب
مانی جونم امروز بهت آب دادم
البته ماه پیش هم که واکسن زده بودی بعد از قطرِِۀ تب بر با قطره چکون بهت داده بودم.
اما امروز با لیوان بهت آب دادم که خیلی خوشت اومد و مثل آدم بزرگا بدون ریختن حتی یه قطره هم خوردی.
گریه کردی و منم دویاره بهت دادم
لیوان که خالی شد باز گریه کردی
نمیشه که مامان جون
تو هنوز کوچولویی
خیلی زیاد خوردی
نه فایده نداشت
هر چی من باهات حرف میزدم تو یه بند گریه میکردی
چه گریه ای
دل آدم کباب میشد
با هیچ چی آروم نمیشدی
بلاخره بر خلاف همیشه که خودت تو تختت با خوابیدن من کنارت میخوابیدی رو پام خوابوندمت.
اونقد گریه کردی که سر درد گرفتم
قربونت برم دردونۀ من
خوب بخوابی
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی