مانی جونمانی جون، تا این لحظه: 12 سال و 11 ماه و 16 روز سن داره

مسافرکوچولو'مانی جون'

حساسیت بابا

1390/8/20 22:11
264 بازدید
اشتراک گذاری

گل کوچولو امشب بابات گفت بریم بالا من گفتم تو برو ما میایم

بابات رفت و زود اومد گفت نمیخواد بریم

گفتم من مانی رو حاضر کردم

گفت امروز نه

گفت امیر مهدی بالاست

آخه امیر مهدی یه کوچولووووووووووووووووووو حسودی میکنه و.............

اما نیم ساعتی نگذشته بود که مامانیت با امیر مهدی اومدن پایین

بابات هی میخواست تو رو از مامانیت بگیره

آخرشم گرفت و مثه همیشه که تو بغل هر کی میری گفت لای انگشتای مانی کثیفه

منم گفتم من که روزی چند بار میشورم

البته فهمیدم منظورش چیه

اما تا کی من خودمو جلوی خونوادش خراب کنم

پس به روی خودم نیوردم

بابات هم گفت مامانت بلد نیست دستاتو بشوره بریم خودم بشورم

مامانیت هم که به نظر متوجه شده بود گفت خوبه تو بلدی

فکر کنم ناراحت شد

اما خوب تو همش دستت تو دهنته و همه باید بدونن که نباید با دستای تو ور برن و دستاتو ببوسن

معلوم شد بابات حسابی رو تو وسواس داره

اونقد به مامانیت چسبیده بود که نگووووووووو

بلاخره تو رو از بغلش گرفت

و واسه اطمینان داد بغل مناوه

بابات دیگه

خیلی دوست داره و سلامتیت واسش مهمه

منم خیلی دوست دارممممممممممممممممممممم

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (5)

مامان سید کوچولو
20 آبان 90 23:04
ایشالله همیشه سالم باشه ولی یه خورده گرد و خاک هم بد نیست. اینقدر استریل که بغل هیچ کی نره که نمیشه.... صورتو نبوسین... دست رو نبوسین...
سحر مامان آراد
20 آبان 90 23:16
ای جونم چه بابای حساسی مانی جونم حالشو ببر
مامان گیسو
21 آبان 90 17:31
آفرین به این بابای وسواسی باهوش منم نمی دونم واقعاً با چه زبونی بگم "بابا دست بچه رو نبوسید لطفاً"
مامان ماني
22 آبان 90 15:12
سلام ..... باباي ماني هم حساسه ..... اما امروز بهش گفتم كاسه داغ تر از آش .... حالا خوبه دست ماني جون شما يه خورده كثيف بود باباي ماني من كه تو توهمه همينجوري گير مي ده راستش خسته شدم ....الكي گير مي ده اما وقتي خودش كاري مي كنه من دلم نمي ياد دعواش كنم .....