از کجا شروع کنم؟؟؟؟
مانی جونم این روزا تمام فکرم مشغول تمیز کردن خونه شده
نمیدونم از کجا شروع کنم!!! که زیاد خسته نشم تا واسه تو هم انرژی داشته باشم
تو گل پسرم خیلی خوبی و اذیت نمیکنی اما چند روزی میشه که مثه کوآلا بهم میچسبی و تا از کنارت پا میشم گریه میکنی
فعلا شست و شو رو شروع کردم و پتو ها رو دونه دونه تو ماشین میذارم تا شسته شه
فرشامونو هم خدا رو شکر اول پاییز شستیم
از همه سخت تر آشپزخونه هست که باید بابات خونه باشه تا من تمیزش کنم
سال پیش که تو تو دل مامان بودی همه بهم میگفتن نمیخواد کاری کنی بذار بعد از زایمان
در صورتی که باید میگفتن اگه کاری داری بیاییم کمکت
من با اون شرایطم و تقریبا استراحت مطلق داشتنم تمام کارامو کردم و بقیه هم نگام کردن
حتی میرفتم رو صندلی و پرده هامو درمیاوردم(دور از چشم بابات)
هر کسی یه معرفتی داره دیگه
از مامانیم که اصلا توقع ندارم چون نمیتونه
زن دایی هام هم که تا بعد از تولد تو که یه بار اومدن خونمون به خاطر یه سری مسائل(که در حال حل شدنه) نمیان
بقیه هم ...........
این روزا میگذره اما من یاد میگیرم که واسه هر کسی کار انجام ندم
تصمیم گرفتم که اگه کسی جلوی چشمم کار کرد فقط نگاش کنم و اصل پیشنهاد کمک هم ندم
به بعضی ها باید یاد داد
شایدم میدونن اما به روی مبارک نمیارن؟؟
پسر کوچولوی من هیچ وقت به کسی که توانایی داره و برات کاری نمیکنه کمک نکن
اگه گله کردن بگو مامانم وصیت کرده!
هههههههههههه
خیلی دوست دارم
عاشقتم