بابا اومد
مانی جونم دیروز بابات اومد
درو که باز کردم و تو باباتو دیدی چشات گرد شد
کلی ذوق کردی
بابات هم بغلت کرد و کلی بوسیدت و قربون صدقه ات رفت
به بابات گفته بودم واسمون سوغات نیاره و بابات هم فقط یه توپ موزیکال واسه تو و یه شلوار واسه من آورده بود
امروز کارم مرتب کردن و گرد گیری وسایل تو بود الهی قربونت برم که تو اون شلوغی گم شده بودی و واسه خودت با هر چیزی که دم دستت بود بازی میکردی
خدا کنه پسر خوبی باشی و بذاری مامان کاراشو تموم کنه
دوست دارم
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی