بازم مهمونی
مانی جونم امروز مامانیم و شادی و مهبد اومدن خونمون
یه سر هم رفتیم بالا
بعدشم اومدیم و من ناهار درست کردم و بعد از ناهار هم رفتن
تو هم که این روزا مثه بچه گربه واسه خودت تو خونه میچرخی و تو دست و پای مامان وول میخوری
فدات بشم من پیشی مامان
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی