ماهی قرمز کوچولو
جون جون مامان امروز ظهر بابات گفت بریم بیرون یه دور بزنیم
منم از خدا خواسته زودی حاضر شدم و البته اول تو رو آماده کردم
ماهی قرمز کوچولوی عیدمون رو هم با خودمون بردیم و انداختیم تو حوض میدون اسبی
پارسال روزی که تو میخواستی دنیا بیای همین کارو کردیم و امسال قبل از اولین سال تولدت ماهی رو بردیم آخه ترسیدم خدای نکرده بمیره و ناراحت بشم
دلم واسش تنگ میشه گر چه الان داره کیف میکنه اما بابات میترسید که قورباغه ها بخورنش
بعدشم رفتیم واسه مامانیت هدیه خریدیم شاید شب بریم بالا
قربونت برم که از خستگی نا نداشتی و زودی خوابیدی
نفس مامان
عاشقتم
بوووووووووووووووووس
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی