راه افتادی
مانی جون مامان این یه هفته خیلی اذیت شدم
آخه یه روز در میون خونهء مامانیم بودیم و وقتی بریم جایی تو خیلی شیطونی میکنی
غذا نمیخوری
و نمیخوابی
و آخرشم از گشنگی و خستگی یه سره نق میزنی
شنبه ظهر رفتیم بیرون ناهار خوردیم و غذای تو رو هم بردم
یه کوچولو خوردی اما تا غذا رو بیارن اذیت کردی ولی بعدش موقع خوردنمون تو هم مشغول بودی
قربونت برم قارچای رو پیتزا رو میکندی و میخوردی
من و باباتم محو تماشای کارت بودیم
بعدشم رفتیم خونهء مامانیم
وای اونقد گرم بود که لختت کردم و آخرشم بردمت حمووم
دوشنبه هم رفتیم خونهء مامانیم
بازم از گرما مجبور شدم همون جا حمومت کنم
سه شنبه بابات زود اومد خونه
غروب یه سر رفتیم بالا
اونجا هم شیطونی میکنی و میری سراغ خاموش کردن tv
آخر شب بابات رفت یه بالشت آورد و جلوی tv دراز کشید منم تو آشپزخونه بودم که دیدم داری تمام تلاشتو میکنی تا بالشت رو از اتاق ببری کنار بابات
بابات که این کارت رو دید خیلی تعجب کرد
منم بهش گفتم خیلی بدجنسی که واسه مانی بالشت نیوردی
بازم با این کارت کلی حال کردیم
ساعت 23:15 چند قدم راه رفتی واسه اولین بار بود که بدون کمک راه رفتی
من و بابات هم ذوقیدیم
چهارشنبه هم رفتیم خونهء مامانیم شب هم بابات اومد دنبالمون و رفتیم واست رکابی خریدیم و اومدیم خونه
راستی دندونای 5 و 6 تم در اومده
قربونت برم موشم
این روزا انگشت اشارتو میاری بالا و میگی آ آ این یعنی اخطار
خرس میشی
دو تا دستاتو میبری بالا و دهنت رو باز میکنی و میگی هااااااااااااااااا
چشم چشم دو ابرو که میگم دفتر نقاشیتو میاری
بع بعی میگه بع بع رو جواب میدی
و همچنان موقعی که من حرف میزنم میگی : من؟؟؟؟؟؟
و اگه ازت سوال کنم که چیزی میخوای یا خوابت میاد یا جیش داری میگی:نه
و اگه گشنه باشی و بگم غذا میخوری با دهنت ملچ ملوچ میکنی
چند روزیه که گیر دادی به موهای مامان و تا حد اشک در آوردن میکشی و با دعوا و هم ول نمیکنی
وای محبت کردنتم خیلی جالبه
مثه پیشی خودتو به من و بابات میمالی
منو که لیس هم میزنی و وسطش هم گاز میگیری
فندک گاز و در فریزر رو داغون کردی
اینم بگم که از کشکهایی که مامانی اینا اوردن میخوری و کی ف میکنی
فعلا همینا رو یادم میاد تا بعد
عاشقتم کوچولوی مهربونم