مانی جونمانی جون، تا این لحظه: 12 سال و 11 ماه و 13 روز سن داره

مسافرکوچولو'مانی جون'

سبزی

1391/4/23 18:01
344 بازدید
اشتراک گذاری

جون جون مامان

چند شب پیش داشتم شام میخوردم و از اونجایی که تو و بابات شامتون رو خورده بودین تصمیم گرفتم نون پنیر سبزی بخورم و زحمت پخت و پز رو به خودم ندم

تو هی میومدی سمتم و اذیت میکردی

یه برگ سبزی دادم دستت

گذاشتیش تو دهن بابات

بابات خوردش

گریه کردی

دوباره اومدی سمتم

یه برگ سبزی بهت دادم و تو هم همون کارو کردی

این اتفاق بیشتر از بیست بار افتاد

به بابات گفتم نخورشون دیگه

بابات هم حرفمو گوش نکرد

دفعهء بعد که اومدی یه ساقه دادم دستت و با خودم گفتم اگه بابات راست میگه اینو بخوره

اما تو پرتش کردی و کلی غر زدی که یه برگ بهت بدم

انگار میدونستی که اون به درد نمیخوره

بابات هم که این کارتو دید بهم گفت خواستی بد جنسی کنی حالتو گرفت

قربونت برم من باهوشمراستی دیشب بابات  گفت بریم بیرون بستنی بخوریم و مانی رو هم ببریم پارک

مامانیت و باباییت و عمه سمیه ات و امیر مهدی هم باهامون اومدن

کلی تاب بازی کردی و وقتی خواستیم سوار ماشین شیم گریه کردی

ساعت 1:30 شب رسیدیم خونه و ساعت 2 خوابیدی  تا امروز ساعت 13:30 خوابیدی

فدات شم خوش خواب

بووووووووووووووووووس

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (5)

مامان نیایش
23 تیر 91 22:59
قربون پسر با هوش که هوای بابایی اش رو هم دارهایشالا همیشه خوش باشید ممنون پیشمون اومدی خانمی
مامان محمد و ساقی
23 تیر 91 23:33
آفرین مانی باهوش
نارینه
25 تیر 91 2:24
همه ی سبزیهارو بابایی خورد !!!!!!؟؟؟؟؟؟
مونا (مامان النا)
25 تیر 91 18:43
چه آقا شدی عسل شدی مانی جونم روی ماهتو میبوسم
مرضیه
26 تیر 91 23:35
منم امشب نون پنیر سبزی خوردم . تو دهن خودش نمیذاره سعیده جان؟ من میترسم به نیکان چیزی بدم همش میگم نپره تو گلوش. وااااااای خوشا به سعادتت. تا ظهر خوابیده. منم دلم میخواد نیکان زیاد بخوابه. کمککککککککک