بازم تب

جون جون مامان جمعه از ظهر تب داشتی اما زیاد نبود

عصرش دو تایی رفتیم تو محل یه دور زدیم و خرید کردیم و اومدیم خونه

شب بازم تب کردی

آخر شب که سندروس دادم بهت بخوری کلی گریه کردی و بالا آوردی

اینم بگم که من و بابات سر همین دعوامون شد

موکت راهرو و لباسای منو کثیف کردی بردمت حموم و دست و صورتت رو شستم و تو اون اوضاع موکت رو هم تو حموم شستم

یه ساعت بعد تبت شدید شد

خواستم بهت قطره استامینوفن بدم و بردمت تو تخت تا بردم سمت دهنت کلی بالا آوردی

وای همهء تختت و ملحفه و ......... کثیف شد

گریه کردی و سرت رو گذاشتی رو پام و بازم بالا آوردی و لباسامو ........

بازم من و بابات دعوامون شد

استخرت رو تو اتاق  آب کردیم و گذاشتیم آب بازی کنی تا تبت بیاد پایین آخه وقتی تب میکنی نمیزاری پاشویه ات کنیم و کلا از آب میترسی

تبت پایین نیومد و بابات رفت واست شیاف استامینوفن بگیره که از شانس بد ما داروخانهء نزدیکمون هم برق نداشت و مجبور شد بره یه جای دیگه

خوابت میومد و تو تب میسوختی

ساعت 2:30  نیمه شب بود که بابات اومد

خلاصه که مامان تا صبح هر نیم ساعت یه بار چکت میکرد البته ساعت کوک میکردم که خواب نمونم آدمه دیگه ممکنه خواب میموندم

خدا رو شکر که تب نکردی

شنبه خوب بودی و شام به پیشنهاد بابات رفتیم رستوران تو هم تا وقتی غذا میخوردی آقا بودی و وقتی سیر شدی شیطنت هات شروع شد و همهء نمکدون رو خالی کردی رو میز

بعدش رفتیم پارک و تو قدم زدی

شب هم خوب خوابیدی

یکشنبه عصر بردیمت دکتر

خدا رو شکر که نسبت به ماه پیش و با خوردن دارو ها و مکمل 600 گرم اضافه کردی و قدت هم 3 سانت بلند شده

وزن  9800

قد 77

دکترت پیشنهاد داد یه نوع مکمل دیگه بهت بدیم تا وزنت بالای 10 کیلو بره البته 3 تا تو یه ماه یعنی ده روزی یه دونه

امروز هم رفتیم خونهء مامانیم و تو هم حسابی شیطنت کردی و بعدش هم اومدیم خونه یه سر رفتیم بالا الان هم تو خوابیدی و چیزی به بیدار شدنت نمونده

این روزا خیلی اذیتم میکنی

دائم رو مبل ها راه میری و نمیشه یه لحظه چشم ازت برداشت

پدر تلویزیون رو هم در اوردی البته پدر ما رو هم در آوردی

با این حال دیوونهء شیطونی هاتم

عاشقتیم هم من و هم بابات

بووووووووووووووس