مانی جونمانی جون، تا این لحظه: 12 سال و 11 ماه و 13 روز سن داره

مسافرکوچولو'مانی جون'

نقشه کش کوچولو

1391/11/2 15:42
217 بازدید
اشتراک گذاری

جون جونم قربون اون دستای کوچولوت برم

الهی فدات شم نقشه کش کوچولو

از اونجایی که علاقهء شدیدی به خالی کردن مایعات روی فرش و مبل و در و دیوار و هر جای خونه که فکرشو کنی داری باید همیشه چشمون بهت باشه

شیر میدم دستت بخوری و چند لحظه بعد هر جا پا بزارم یا بشینم خیسه

کنترل تی وی

خیسه

و.................خیس

واسه همین من و بابات همیشه حواسمون بهت هست گر چه تو اونقد دقیق نقشه میکشی که در یک چشم بهم زدن اونم جلوی چشمون کار خودت رو میکنی

لیوان آب و یا.... دستته و میدونیم که داری نقشه میکشی اما تو اصرار داری که ثابت کنی میخوای بخوریش و ما هم گول میخوریم و ازت نمیگیریم غافل از اینکه تو نقشه ات رو کشیدی

تا نزدیک دهنت میبری و بعد چپش میکنی

هههههههههههه

من و بابات همشه میگیم داره نقشه میکشه موزمار

قربونت برم من

اینم بگم که دو شب پیش رو دل بابات با خودکار خط خطی کردی

این روزا تا خودکار دستت بیاد همه جا طرح میزنی

فدات شه مامان نقاش جونم

موقع غذا خوردن رو سینک میشینی و تا دلت میخواد همه جا رو خیس میکنی و مامان تند تند بهت غذا میده

خدا رو شکر که یه راه خوب واسه غذا دادن بهت پیدا کردم

راستی چند روز پیش واسه مامانیت اینا مهمون سر زده اومد و تو خونه یه نوع بیشتر میوه نداشتن و کسی نبود بره خرید واسه همین مامانیت تو رو برد بالا و من برای اولین بار تنهات گذاشتم و رفتم خرید البته چند دقیقه بیشتر طول نکشید


آخر هفته هم تولد آتوسا هست و برای اولین بار مهمونی خانومونه میری

الهی بهت خوش بگذره

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (5)

مرضیه
2 بهمن 91 21:51
پسر طلای نقشه کش تولد خوش بگذره ما هم همین مشکلو داریم تقریبا. سعیده جون واقعا اولین بار بود مانی جونو اونم فقط چند دقیقه تنها گزاشتی؟! راستی روش پرت کردن حواس و غذا دادن کار خوبی نیست. سعیده جون اون روانشناسی که گفته بود تا 14 ماهگی و ...رو من خیلییییییی قبول دارم آخه . حالا ببینیم در عمل چی میشه. شاید یکی از ایرادات من همین عدم تحمل گریه است واقعا صدای گریه رو اعصابمه راجع به خوابوندن رو پا میدونم که کار خوبی نیست ولی چیکار کنم نیکان شبا که همه جا تاریکه خودش میخوابه اکثرا. ولی تو روز نه هر چی کنارش ددراز میکشم رو تختش میذارم لالایی میخونم قصه میگم و ....نمیخوابه خودش. مانی جون چهطوری خودش میخوابه؟ صبح هم که از خواب بیدار میشه انگار هنوز خواب سیر نشده ولی هر کار میکنم دوباره نمیخوابه
مامان مانی
3 بهمن 91 10:03
سلام خوبید این روزا حال خوشی ندارم .... مانی جونم هم یه سه چهار روزی مریضه ..... البته خدا رو شکر دیروز حالش بهتر شد .... حالا هم مامانش مریضه ..... راست می گید اما دلم گرفته بود ..... امیدوارم تو پست های بعدی شادی رو واستون بیارم .... مانی جونم رو ببوسید .... شاد و تندرست باشید عزیزم ....
مامان ماني مسافر كوچولو
4 بهمن 91 10:42
اخي نازي ايشا.. تو تولد كلي شيطوني كني يه عالمه خوش بگدره
خاله مریم(مامان حسام کوچولو)
5 بهمن 91 1:53
امان از این شیطونی بچه ها
نارینه
5 بهمن 91 2:13
پس پسرمون شغل آیندش رو معلوم کرد !!! انشالله موفق باشه !!!!!!!!! مهمونی زنونه هم خوش بگذره بهش .... چه چیزایی که نبینه