مانی جونمانی جون، تا این لحظه: 12 سال و 11 ماه و 14 روز سن داره

مسافرکوچولو'مانی جون'

شیرین زبونی

1392/5/29 15:10
221 بازدید
اشتراک گذاری

جون جونم اونقد دیر به حرف افتادی که حالا با هر کلمه ای که میگی ضعف میکنیم

هفتهء گذشته خونهء همسایه بغلیمون دزد اومده بود

تصمیم گرفتم که شبا درو قفل کنم

نه از ترس اینکه دزد بیاد چیزی ببره گفتم نکنه دزد بیاد تو رو برداره ببره

بابات که مسخره ام کرد

شب بعد کلید انداختم درو قفل کنم که یهو گفتی: دوز

مردم برات

داشتیم یه فیلم میدیدیم که یارو(آخه دزد که دیگه آقا گفتن نداره) رفت دزدی یهو اشاره کردی به TV و گفتی دوز

منم دیگه حسابی چلوندمت و باباتم همین طور

آخه جون جونم تو از کجامتوجه شدی ما که هیچ وقت در مورد دزد حرف نزدیم

بعد هم گفتم دزد بیاد چه کار میکنی که یهو اخم کردی و با داد گفتی اِ بوو(برو)

منم گفتم دزد اومد زنگ بزن پلیس که یهو گفتی: پولیس اِ

قربونت برم مامان جونم

شب تو تخت دراز میکشی و میگی پَ تو یعنی ملحفه بکش روم و دو ثانیه طول نمیکشه که بازم میگی و تا بخوابی من صد با باید پاشم و پَ تو بکشم روت

بالشتو درست میگی:بالش

اما تو بعضی چیزا هم پس رفت کردی

کلید رو میگفتی: دیدید اما حالا میگی: لی

چند شب پیش سوسک اومده بود خونمون و من و باباتم که دیگه بزرگ میشی و میبینی که ....

وای اگه بدونی چی کشیدیم

تمام فضای خونه پر شده بود از حشره کش

التماس میکردیم که تو برو و تو برو

با هزار و یک مصیبت به قتل رسوندیمش و کسی جرات نمیکرد جنازه شو جمع کنه

بلاخره که تموم شد و روسیاهی واسه ....

مامان:مانی سوسک اومده بود خونمون چی شد مامان؟

مانی:مامان اََََََََََََََََََََََََََََََََََََََََََاَاَ(جیغ) بابا اَاَاَ(جیغ) مانی اَاَاَ(جیغ)

من و باباتم کلی به ادا در آوردنت خندیدیم

قربونت برم از سر و کولم بالا میری یه دقیقه که میشینم سوار گردنمی

یا هم که رو دل بابات بپر بپر میکنی

دستتم که خیلی ول شده و هی من و بابا رو میزنی و بوس میکنی(فک کنم دوست داری بوسمون کنی و فک میکنی پر رو میشیم واسه همین یه چک میزنی و بعد مثلا عذرخواهی میکنی)آیکون مامان خوش بین

الان دیگه از شیرین زبونیات یادم نمیاد

بعدا دوباره میگم

دوست دارم عمرم

28 مرداد


 فردا نوشت:

مانی جونم به بستنی میگی:بَ ب َئیس

بشین رو میگفتی :بنیش اما از دیشب میگی بشین

وقتی صدات میکنم خیلی ناز میگی :بَعله

وقتی هم بهت چیزی میگم میگی:چَش(چشم)

میگم حرف مامانو گوش کن میگی:چَش (چقدم گوش میکنی)

 

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (10)

مامان گیسوجون
28 مرداد 92 20:48
ای جانم خدا حفظش کنه قربون شیرین زبونیش برم من ببوسش
مريم مامان آريا
29 مرداد 92 14:20
قربون شيرين زبوني ماني جون آدم اين لحظه فقط ميخواد قورتشون بده لطفا عکس ماني جون رو بذار که دلم حسابي براش تنگ شده واي از جيش نگو ديگه دارم رواني ميشم کاش فقط يکي بگه چيکارش کنم اين بچه يه بار تو دستشويي جيش کنه کلا عصبي شدم
سحر مامان آراد
31 مرداد 92 3:08
ای جونم جون جون خاله قربون شیرین زبونیات سعیده جون فکر کنم منم کثل تو با هر کلمه آراد کلی ذوق کنم منون مانی چوچولو
نارینه
1 شهریور 92 3:53
ای جونم ... فکر کنم بهداده منم دیر حرف بزنه تنبلک ...
مامان مانی
3 شهریور 92 9:08
سلام مانی جونمو ببوس مانی منم خیلی خوب حرف افتاده ..... مانی جونم خیلی بزرگ شد خدا حفظش کنه ....
marzieh
3 شهریور 92 15:26
ای جوووووونم مانی جون شیرین زبون خاله اون از سر و کول بالا رفتنو بپر بپر رو ما رو خوب اومدی ایشالله همیشه سالم باشه و اینجوری دلبری کنه
مامان گیسوجون
5 شهریور 92 1:59
خصوصی
سعیده مامان آرتین
5 شهریور 92 8:27
واتی که منم از زبون ریختم بچه ها قش و ضعف می کنم. مانی جونمو ببوسش
نارینه
5 شهریور 92 17:22
بابت حرفای درگوشیت ممنونم
عاطفه
6 شهریور 92 17:55
با همین چیزاشون بهشون سواری میدیم دیگه باباش دیگه چرا از سوسک ترسیده بود ؟ یه چند تا مصنوعیشو بخر بنداز تو خونه