هفته 33
مانی جونم امروز وارد ۳۳ هفته شدی. جمعه شب موقع خواب وقتی داشتیم با بابات حرف میزدیم من گفتم اگه هنوزم نی نی تو دلم نبود چه کار میکردیم اما بابات چیزی نگفت اشک تو چشام جمع شد و خودم رو نگه داشتم که گریه نکنم.دوباره از بابات پرسیدم الان چه احساسی به نی نی داری گفت هر چی باشه به احساس تو نمیرسه اولش ناراحت شدم اما وقتی ادامه حرفشو زد گریه ام گرفت.بابات گفت الان تو دل تو هست و من نمیتونم زیاد حسش کنم حتی وقتی دستمو میذارم فقط یه حرکت کوچیک رو حس میکنم اما تو تمام این ۸ ماه حسش کردی و الان هم تکون که میخوره بیشتر احساس میکنی من وقتی دنیا بیاد اون موقع واقعا حسش میکنم.خلاصه کلی حرف زدیم اما من نمیدونم چم بود که بی دلیل اشکم میومد بابات هم مثل اینکه فهمید دنبال بهوونهء گریه میگردم زود لامپ رو خاموش کرد.
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی