مانی جونمانی جون، تا این لحظه: 12 سال و 11 ماه و 13 روز سن داره

مسافرکوچولو'مانی جون'

ببخش

1390/1/29 18:54
278 بازدید
اشتراک گذاری

مانی من جوجو کوچولو مامانت به خاطر خوردن دارو هاش این روزا یه کمی حالش بده و اگه تو هم اذیت میشی ببخش ولی مامان فقط به خاطر سلامتی تو داروهارو میخوره حالا وقتی اومدی و بزرگ شدی میبینی که مامانت اصلا نمیتونه دارو بخوره.امشب هم بابات رفته فوتسال و من تا دیروقت تنهام گفتم بیام و پست جدید بذارم.دیشب هم مثل بعضی شبا تو شیطونیت گل کرد و خواستی مامان رو نگران کنی.شاممون رو بالا خوردیم آخه بابات رفته بود بالا و با مامانیت اینا تصمیم گرفتن که کباب درست کنن.بابات اومد و گوشت رو حاضر کرد و من هم سالاد و سبزی ودوغ آماده کردم بابات زود تر رفت بالا و زنگ زد که من گوجه هم ببرم که مامانیت بهش گفته بود که خودشو نمیتونه بیاره بالا چه برسه به چیزای دیگه واقعا هم راست گفته بود با اینکه چیزی دستم نبود ولی به سختی رفتم بالا.تا شام حاضر شه من دیگه حالم داشت بد میشد زود تر از همه شروع کردم و همه هم دائم میگفتن گوشت بخور واسه کم خونیت و من هم که علاقه به گوشت ندارم از اجبار مزه مزه کردم که لو رفتم و موقع پایین اومدن مجبور شدم غذا رو با خودم بیارم.چون برنج زیاد خوردم سنگین شدم و یه کمی کسل بودم رفتم یه دوش گرفتم و خوابیدم و منتظر حرکت های همیشگیت شدم اما خبری نبود با خودم گفتم شام زیاد خوردم واسه همینه که متوجه نمیشم به قولی خودمو گول زدم یه چرت زدم اما بازم خبری نشد خلاصه تا صبح منتظر موندم که اگه خبری نشد به بابات بگم همین که وقت رفتن بابات به سر کار شد و من خواستم بگم که متوجه شدم داری تکون میخوری خدا رو شکر کردم و با خودم گفتم شاید از دستم ناراحت شدی و خواستی اعلام کنی آخه بعضی وقتا که خیلی وول میخوری به بابات میگم داره شکمم رو پاره میکنه اما حالا حاضرم درد رو تحمل کنم اما تو تکون بخوری و من بدونم که خوبی.

خیلی دوست دارم نفسم و بی صبرانه مشتاق در آغوش گرفتنت هستم

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (3)

سارا
29 فروردین 90 19:27
نگران نباش گلم دیگه چیزی نمونده می دونم خیلی سخت ولی تموم میشه
مامان فرشته
29 فروردین 90 20:04
سلام خوبی ؟ اگه بدونی منم مثل تو چی کشیدم پستمو بخون
خاله پپو
31 فروردین 90 11:48
ایشاا... حالت بهتر شه عزیزم. سختیاش تموم شده مونده شیرینیاش! صبور باش. آریان من از دیدن خاله اش تو وبلاگش خوشحال میشه.