کباب
مانی جونم امروز رفته بودیم خونهء مامانیم البته مامانی با دایی نادر و امیر رفتن خوزستان ناهار خونهء دایی نادر بودیم کلی هم ارگ زدی و شادی کلی فیلم ازت گرفت عزیزم اگه بدونی چه میکردی داشتی ارگو داغون میکردی عصر رفتیم بالا خونهء دایی کوروش دایی واسه شام مرغ کباب کرد و منم اول استخون بال رو دادم بهت یه کمی که خوردی دیدی مزه نداره انداختیش یه تیکه گوشتش رو بهت دادم آی چه حالی کردی بابات زنگ زد که بگه میام دنبالتون دایی کوروش گفت داریم شام میخوریم و اگه پا شه همه سفره به هم میریزه جون پسرت هم داره میخوره کلی خندیدیم نگار هم پا شد و ازت عکس گرفت دایی گفت بابا بیا شامتو بخور سرد میشه چرا عکس میگیری نگار گفت ...