مانی جونمانی جون، تا این لحظه: 12 سال و 11 ماه و 8 روز سن داره

مسافرکوچولو'مانی جون'

عكس

ماني جونم اينم يه سري از عكسات كه شيطنتات معلومه خونهء مامانيم اونقد بهوونهء‌آب بازي گرفتي كه ..... بقيه ادامهء مطلب اين همون عكسيه كه گفتم چشماي تابتبو كنده بودي اين تو و محمد متين و امير مهدي قربونت برم كه اينقده زور ميزني كه بوق بزني فداي اون انگشت كوچولوت گفتن نداره ديگه مامان ميخواي برو توش!!! ماني و خرگوش شادي (خونهء مامانيم) اي قربون محبتت اين دو تا هم داغ داغ مال امروزه كه برات ميوه گذاشتم بخوري و رفتم رو تخت استراحت كنم كه دست از سرم بر نداشتي چاق نشدي ها لپات پر از خياره ...
7 مرداد 1392

عكس

اين عكس داغ داغه مال ديشبه كه حسابي هندونه خوردي و آخرشم كل هندونه رو كه زورتم نميرسيد برداشتي و گاز ميزدي و بعدشم مامان مجبور شد حمومت كنه بقيه شون ادامهء مطلب يك روز قبل از تولدت در حال فضولي صيح تولدت تازه از خواب بيدار شده بودي  ماني با كيك تولد اينم بلايي كه سر كيك آوردي هنر نقاشي با نمك (وقتي سر مامان گرم كارشه) ببين جايي از دستت در نره مامان اينم وقتي ميخوام هنرت رو تميز كنم مقاومت ميكني و .... چند شب قبل از سفر ميگن جلوي بچه كاري نكن ياد ميگيره!!!! (خونهء مامانيم) اولين باري كه رفتي تو آب(بغل مامانيت) بعد از آب بازي با كلي كلنجار لباستو عو...
14 تير 1392

عكس

ماني جونم چند روز پيش كه رفته بوديم خونهء مامانيم برديمت پارك اوج هيجان قربون پا رو پا انداختنت اينم يه عكس تو فرودگاه روزي كه مامانيت اينا ميومدن تو تالار هم چون شلوغ بود فقط نشستي و ديد زدي و منم نتونستم ازت عكس بگيرم فقط چند عكس تا با عمه رويات انداختي ...
20 ارديبهشت 1392

عكس

اينجا با مامانيت و باباييت و عمه هات رفتيم پارك ارم(شنبه 10 فروردين 92) ماني و امير مهدي عكساي شمال خيلي كمه چون تو حسابي شيطونيكردي و وقت نشد عكس بگيريم ماني لب دريا محمود آباد تو راه برگشتن جاده چالوس رفتيم دل و جگر بخوريم كه تو چون ظهر نخوابيدي اين شكلي شدي(8 فروردين 92) پايين دانشگاه هنر (9 فروردين 92) رفتيم ماهياي عيدمون رو انداختيم تو حوض ميدون اسبي ببين چه كار ميكني!!!!!! ماني سر بالكن خونهء مامانيم اونم پا برهنه(درو باز كردي و فرار كردي) تار بودن عكس به علت لك شدن لنز دوربين توسط ماني "پسر لازم دونستم كه بهت بگم كلاهي كه تو اكثر عكسا سرت هست همون كلاه معروفه كه تا سر ن...
30 فروردين 1392

خرید+عکس

پسر کوچولوی مامان دیروز بازم رفتیم خرید نگار باید آتوسا رو میبرد کلاس زبان من هم زنگ زدم بیاد دنبالمون تا بریم خرید ساعت 14 خوابوندمت و 15:40 بیدار شدی و زودی آماده شدیم و رفتیم اول مامان واسه خودش لباس تو خونه ای گرفت و بعد هم رفتیم واسه تو یه دست لباس سه تیکه خیلی ناناز گرفتیم و اومدیم دنبال آتوسا که بیاییم خونه بعد تصمیم گرفتیم بریم یه چیزی بخوریم تو ماشین بهت شیر و تی تاب دادم و بعد رفتیم پیتزا و کباب ترکی خوردیم برام جای تعجب داشت که تو غیر از قارچ ها از نون پیتزا و مرغ کباب ترکی هم حسابی خوردی البته یه کار خنده دار هم کردی که عکسشو میذارم بعدشم رفتیم و من و نگار مانتو خریدیم و حسابی خوشحال شدیم چون از شر فکر کردن به خری...
22 بهمن 1391

کلی عکس

مانی مامان عکسای این مدت که پستاشون رو نوشتم رو یک جا گذاشتم خودت ببین چه ها میکنی پسر تب دار مامان در حال آب بازی کل خونه رو بهم ریختیم تا تو راحت باشی و حالت خوب شه بقیه رو تو ادامه مطلب ببین مانی جون با کیک تولد یکی از لونه های مانی جون واسه قایم شدن اینم یه لونهء دیگه اینم کاره!!!!!! این عکس مال خیلی وقت پیشه نارنگی نوبرونه بود که خودت پوست کندی و خوردی قربونت برم صبحونه مرغ سوخاری میخوری معلومه دیگه وقتی صبحونه مرغ سوخاری بخوری ظهر هم دختر میشی!!!!! این شکلاته هاااااااااا مانی لوختو از دور دهنت معلومه که چرا شیشه های عینک اونجوریه نیست که خونهء...
13 آذر 1391

عكس

پسر كوچولوي مامان اينم عكس شيطنت كردنت كه تو پستاي قبل گفته بودم اول دوتا عكس از امروزته كه يكيش واقعا به خير گذشت ماني جونم بعد از حمام كردن امروزش اينو امروز تو شكستي ها من اينا رو خيلي دوست دارم اما نه بيشتر از تو اينا رو هم خودت به تنهايي روي هم گذاشتي قربون دستات وقتي مامان مريض بود تو همش اين خرگوشه رو بغل ميكردي آخه من نميخواستم بهت نزديك شم پسرم در حال پرينت گرفتن اينم قايم شدنت فدات شه مامان قربونت برم كه بلدي چه جوري چند تا ماشينو برداري كوچولوي مامان وقتي دو ساعت تو تعميرگاه ماشين معطل شديم كلافه شده ديگه گفتن نداره!!!!!! سرسرهء مامان ساز نيم ساعت آ...
12 آبان 1391

ماني به روايت تصوير

جون جون مامان ديروز عمه آمنه ات اومده بود خونهء مامانيت و تولد 4 سالگي متين رو اينجا گرفت با كلي زحم يه عكس سه نفره از تو امير مهدي و متين گرفتيم البته تو آروم بودي گلم تيپ پسرم واسه تولد رفتن يه عكس سه نفره انگشت سوختهء ماني جونم اينم پماد زدن به سر و صورتت اينجا هم دعوات كردم كه كشو كمدت رو باز نكني بهت برخورد و انگار قهر كردي ماني جون ساعت 2 نيمه شب با سرماخوردگيش كه نميتونست نفس بكشه اين ادا ها رو هم در ميورد پسرم اولين بار كه امسال لباس پاييزي پوشيده و رفته واسه خودش ماست خريده اين عكسا هم داغ داغ مال امروزه كه چشم مامان رو دور ديدي و رفتي سراغ كمدت انگار ميگي مامان سليقه نداره! بايد...
24 مهر 1391